Wednesday, April 25, 2007

خشايار شاه و واقغيت فيلم 300


خشايار شاه و واقغيت فيلم 300

خشايار شاه صفاتي عالي داشته بطوريکه يونانيان بزرگ منشي او را ستوده اند.
واقعيت‏هاي تاريخي لشکرکشي خشايارشا به يونان و پيروزيهاي ايرانيان (بر خلاف آنچه که فيلم300 نمايش مي‏دهد!)

خشايار شاه صفاتي عالي داشته بطوريكه يونانيان بزرگ منشي او را ستوده اند.
واقعيت‏هاي تاريخي لشكركشي خشايارشا به يونان و پيروزيهاي ايرانيان (بر خلاف آنچه كه فيلم 300نمايش مي‏دهد!)

خَشايارشا از پادشاهان هخامنشي است. پدرش داريوش بزرگ و مادرش آتوسا دختر كوروش بزرگ بود. داريوش پسران بسياري داشت كه بزرگترين آنها آرتابرزن بود كه از دختر گئوبرو، همسر نخست داريوش بود، ولي خشايارشا را كه بزرگترين فرزند آتوسا دختر كورش بود به جانشيني برگزيد. خشايارشا در نبشته اي از تخت جمشيد پس از ستايش از اهورامزدا و شناسايي خود، مي گويد: پدر من داريوش بود. پدر داريوش گشتاسپ بود؛ پدر گشتاسپ، آرشام بود. هم گشتاسپ و هم آرشام زنده بودند كه پدر من به خواست اهورامزدا شاه شد. هنگامي كه داريوش شاه شد كارهاي نيك بسيار كرد. داريوش پسران ديگري داشت، به خواست اهورامزدا مرا مهست آنها نهاد. هنگامي كه پدر من داريوش از تخت رفت، من بر گاه(تخت) پدر شاه شدم. هنگامي كه من شاه شدم، كارهاي نيك بسيار كردم. آنچه پدرم كرد و نيز آن چه من كردم، چيزهاي ديگر را من افزودم و آنچه من و پدرم كرديم همه به خواست اهورامزدا بود پس از خاكسپاري، تاجگذاري انجام مي شد. تنها نوشته اي كه ازآيين تاجگذاري برجاي مانده نوشته ي پلوتارك درباره ي برتخت نشستن اردشير دوم است، وي مي گوييد آيين تاجگذاري از سوي مغان در پاسارگاد انجام مي شد كه درآن جانشين بايستي جامه ي خود را درآورد و جامه اي را كه كورش پيش از شاهي بر تن مي كرد بپوشد كه با اين كار پيوستگي دودماني گرامي داشته مي شد. شاه براي نماياندن نشستن برتخت باج هايي كه به روزگار شاهنشاه پيش بود مي بخشيد.
نام خشايارشا از دو جزء خشاي (شاه) و آرشا (مرد) تشكيل شده و به معني «شاه مردان» است.
خشايارشا در سن سي و شش سالگي به سلطنت رسيد و در آغاز سلطنت شورشي را كه در مصر برپا شده بود فرونشاند و بعد به بابل رفت و شورشهاي آنجا را نيز سركوب كرد. در اين جنگ قسمت اعظم بابل ويران گشت.
خشايارشا در صدد استفاده از اختلافات داخلي يونانيان نبود و نمي‌خواست به اين كشور حمله كند. اما اطرافيان وي از جمله مردونيه داماد داريوش شكست ماراتن را مايه سرشكستگي ايران ميدانست و خشايارشا را به انتقام فراميخواند. يونانيان مقيم دربار ايران نيز كه از حكومت اين كشور ناراضي بودند از خشايارشا درخواست مي‌كردند كه به يونان يورش برد. در آنزمان در يونان حكومت‌هاي مستقلي با عنوان دولت شهر بر هريك از بلاد اين كشور حكمراني مي‌كرد.

حمله به يونان

سرانجام خشايارشا به قصد حمله به يونان به كاپادوكيه واقع در آسياي صغير رفت و اين شهر را مركز ستاد فرماندهي خود قرار داد. وي سه سال تمام به تجهيز سپاه مشغول شد و در نهايت سپاه بزرگي كه بنا به گفته هرودوت در آن، ?? گونه نژاد و قوم مختلف حضور داشتند بسيج كرد و در بهار ??? قبل از ميلاد به سوي يونان حركت كرد. عربها، هندي ها، پارسها، مادها، سكاها، فنيقيها، مصري‌ها و حتي ساكنان جزاير خليج فارس نيز در اين لشكركشي حضور داشتند. البته لازم بذكر است كه مورخان يوناني در مورد تعداد افراد قشون ايران در اين لشكركشي راه مبالغه نموده‌اند و گاه تا پنج ميليون نفر نيز ذكر كرده‌اند اما بنا به نوشته ساير مورخان تعداد افراد سپاه خشايارشا پانصدهزار نفر بوده كه البته همه آنها سرباز نبوده و بسياري آشپز و ملوان و … در اين ارتش خدمت مينمودند.

نبرد ترموپيل و تصرف آتن

نبرد ترموپيل يكي از نبردهاي ايران و يونان است كه در سال ??? پيش از ميلاد در تنگه?‌ ترموپيل (Thermopylae)? بين سپاهيان لئونيداس (Leonidas)? پادشاه اسپارت و سپاهيان خشايارشا هخامنشي در گرفت.
مدارك اين جنگ متأسفانه يكطرفه است زيرا هر چه ما در باره? اين جنگ مى‌دانيم مطالبى است كه هرودوت تاريخ‌نويس يوناني ذكر كرده است و در مدارك شرقى كلمه‌اى وجود ندارد و از ارقام و نوشته‌هاى هرودوت نيز برمى‌آيد كه او مطالب خود را از يونانيهاى ديگر گرفته و متأسفانه چون گفته? طرف مقابل در دست نيست مدارك او همه جا گزافه‌گويي بلامعارض است.

رويدادهاي پيش از نبرد

داريوش بزرگ در سال‌هاي پاياني عمر خود به يونان لشكركشي كرد. در اين زمان بخش بزرگي از آسياي كوچك جزو قلمرو ايران بود. با اين حال? تعدادي از فرمان‌روايان آن نواحي سر به شورش برداشته بودند. در اين شورش? شهرهاي يوناني-كه مشهورترين آنها آتن و اسپارت بودند-دست داشتند. شورشيان بهمراهى يونانيان ساكن آسياي كوچك و آتني‏ها سارد را در محاصره گرفتند و چون سپاهى در آن نبود تسخيرش كردند. داريوش به يونان لشكركشي كرد تا به تنبيه شورشيان بپردازد. هنگامي كه سپاهيان او به آتن رسيدند? مردم آتن به پايداري پرداختند. در اين نبرد كه به نبرد ماراتن معروف است? آتني‌ها توانستند از سقوط شهرشان جلوگيري كنند. داريوش به سپاهيان دستور داد تا باز گردند. او قصد داشت سال بعد دوباره به يونان لشكركشي كند اما بعد از مدتي درگذشت.
همزمان با روي كار آمدن خشايارشا? پسر و جانشين داريوش? خشايارشا تصميم گرفت نقشه? پدر را براي حمله دوباره به يونان عملي سازد.

آغاز نبرد


در سال ??? پيش از ميلاد ، خشايارشا به يونان لشكر كشيد. پس از ورود شاه ايران به نزديكي ترموپيل? شاه چهار روز جنگ را عقب انداخت و روز پنجم ماديها و كيس‌سي‌ها را فرستاد كه يونانيها را زنده گرفته نزد او آورند. آنها با حمله خود كارى از پيش نبردند. پس از آن پارسى‌ها را مأمور كرد. آنان كه موسوم به جاويدانها بودند نيز نتوانستند كارى از پيش برند چه هم لاسدمونيها خوب مى‌جنگيدند و هم محل موافق جنگ نبود. سرانجام يكنفر يوناني ملياني افي‌يالت (Ephialte) پسر اوري‌دم (Eurydeme) بطمع پاداش بزرگ نزد خشايارشا رفت و گفت راهى است كه از آن مى‌توان پيش‌رفت و به ترموپيل درآمد. خشايارشا با شعف بسيار پيشنهاد افي‌يالت را پذيرفت و هي‌دارنس مأمور شد تا از آن راه برود چون شب دررسيد و چراغها روشن گشت پارسى‌ها حركت كردند. اين كوره‌راه از رود آسپ شروع ميشد و به آلپن (Alpene) شهر اول لكريها مى‌رسيد. پارسى‌ها پس از عبور از آسپ در تمام شب در كوره‌راه حركت كردند و در طليعه صبح به قله? كوه رسيدند. در اينجا هزار فوسيدي حفاظت مى‌كرد و چون ايرانيان به آنها رسيدند باران تير به آنها باريدن گرفت و سرانجام آنها فرار را بر قرار ترجيح دادند. هى‌دارنس پس از اين فتح از قله? كوه سرازير شد و به مدافعين ترموپيل حمله برد. فرمانده ترموپيل لئونيداس چون ديد كه سپاهيان او مرگ را روياروى خود مى‌بينند عده‌اى (بقول هرودوت «سيصد تن»؟ از اسپارتي‌ها و چهار يا پنج هزار نفر يوناني) را برداشت و به بقيه فرمان داد كه بهر كجا مى‌خواهند بروند. بارى بقول هرودوت تسپيان‌ها و اهالي تب ‌با لئونيداس ماندند.
صبح حمله? ايرانيان آغاز شد و با وجود مقاومت شديد اسپارتيها عاقبت لئونيداس با همه سپاهيان خود كشته شد و از ايران نيز مردمان نامى چون دو پسر داريوش آبراكوام و هي‌پرانت بخاك افتادند. گفتني است خشايارشا پس از كشته شدن لئونيداس و يونانيان در ترموبيل ميان كشتگان بگردش پرداخت همينكه به جسد لئونيداس رسيد و شنيد كه او پادشاه و سردار اسپارت‌ها بود امر كرد سر او را بريده به صليب بكشند. اين رفتار خشايارشا مي‌رساند كه نسبت به لئوانيداس زماني كه او زنده بود بسيار خشمگين بود والا مرتكب چنين عملى نكوهيده نمي شد. چه ايرانيان با دشمنان خويش كه با شجاعت در مقابلشان مي جنگيدند با بزرگواري رفتار ميكردند.
چون لشكر اسپارتى شكست خورد اهالي تب كه در جنگ شركت داشتند دست بسوى ايرانيان درازكردند و گفتند ما مجبور بوديم كه چنين بجنگيم. در همين اوان جنگ‌هاى دريائى زياد در ناحيه ارتي‌ميزيوم (Artemisium) واقع شد كه سرانجامى جز غرق چند كشتى چيز ديگر نداشت و ضمناً نيز سپاهيان ايران يك يك شهرهاى سر راه خود را گشود تا به آتن سرازير شد. از زمان حركت خشايارشا از هلس‌پونت تا ورود او به اتيك (ناحيه‌اى است كه آتن در آن قرار دارد) چهار ماه طول كشيد و چون خشايارشا به آتن رسيد شهر را خالي يافت و فقط عده‌اى از آتني‌ها به معبد آكروپوليس پناهنده شده بودند و خزانه‌داران آن و عده‌اى از فقرا كه نتوانستند از شهر بيرون روند در شهر مانده بودند. اين‌ها به ارگ شهر پناه بردند و آن را با چوبهايي محافظت مى‌كردند. پارسى‌ها براى تسخير ارگ در تپه‌اى محاذى آنجا گرفتند و از آنجا تيرهاى خود را با نخهاى كتان مى‌پيچيدند و آتش زده بشهر مى‌انداختند. بدين منوال آتش بشهر روانه مى‌كردند و استحكامات را در مى‌نورديدند. مردمان آتني در اين موارد چاره‌اى نداشتند جز آنكه با انداختن سنگهاى بزرگ خود را از خطر حمله كنندگان محفوظ دارند. بارى محاصره بطول انجاميد تا اينكه چند نفر از پارسى‌ها از جايي كه بواسطه? استحكام طبيعى نگهبان نداشت بالا رفته داخل ارگ شدند پارسى‌ها پس از ورود بشهر دروازه‌ها را بازكردند و آتنى‌ها نيز پاره‌اى خود را كشتند و پاره‌اى ديگر به معبد آكروپوليس پناه بردند و سرانجام سپاه ايران آتن را به تصرف درآورد و كاخ آكروپوليس در زمان جنگ نابود شد ولي معبد آكروپوليس و خانه هاي شهر به دستور خشايارشاه به سربازانش سالم ماند.
(اسپارتي‌ها بنا بر قوانين ليكورگ فرار كردن از ميدان جنگ را ننگ بزرگي ميدانستند و مجازات آن اعدام بود، حتي وقتي جوانان اين سرزمين به نبرد مي‌‌رفتند مادرانشان به آنها ميگفتند:«پسرم! بر سپر يا با سپر» يعني يا كشته شو تا جسدت را بر روي سپرها بياورند و يا پيروز شو و با سپر برگرد. لذا در فرار يوناني‌ها از تنگه ترموپيل اسپارتي‌ها برجاي ماندند و پس از كشته شدنشان يوناني‌ها بر مزار اين سيصد تن نوشتند: اي رهگذر به اسپارت بگو ما در اينجا خوابيده ايم تا به قوانين كشور خود وفادار باشيم.»)

جنگ در خليج دريايي سالاميس

پس از آن يونانيان اقدام به مشورت نمودند يكي از بزرگان آتن به نام تميستوكلس(Themistocles) معتقد بود كه در جزيره سالاميس(Salamis) به دفاع بپردازند اما ساير يونانيان ميگفتند كه بايد در تنگه كورينت(Corinth) مقاومت كرد. تميستوكلس كه ديد نمي‌تواند نظر خود را به ديگران بقبولاند نامه‌اي به شاه ايران نوشت و خود را از طرفداران يونان نشان داده گفت كه چون آنان قصد فرار دارند وقت آن است كه سپاه پارس آنان را يكسره نابود كند. خشايارشا پيغام را راست انگاشته ناوگان مصري تحت فرماندهي ايران جزيره پنسيلوانيا را تسخير كرد. يونانيان در جزيره سالاميس گير افتادند و لذا گفتند يا بايد در همين جا مقاومت كنيم يا نابود شويم و اين همان چيزي بود كه تميستوكلس ميخواست.
نيروي دريايي ايران برخلاف كشتي‌هاي يوناني كه آرايش صف را اختيار كرده بودند به دليل تنگي جا بطور ستوني اقدام به حمله كرد و ناگهان زير آتش نيروهاي دشمن قرار گرفت. جنگ تا شب ادامه داشت و در اين جنگ بيش از نيمي از كشتيهاي ايران نابود شد و لذا سپاه ايران اقدام به عقب نشيني كرد. يونانيان كه ابتدا متوجه پيروزي خود نشده بودند در صبح روز بعد با شگفتي ديدند كه از كشتيهاي ايراني خبري نيست! تميستوكلس بعد از اين پيروزي گفت: «حسادت خدايان نخواسته كه يك شاه واحد بر آسيا و اروپا حكمراني كند.»
در همين زمان خشايارشا اخبار بدي از ايران دريافت كرد و لذا اقدام به مشاوره با سرداران خود نمود. نظر مردونيه اين بود كه خود وي با سيصد هزار سپاهي براي تسخير كامل يونان در اين سرزمين باقي بمانند و خود خشايار شاه به ايران بازگردد. شاه اين نظر را پذيرفت ولي در زمان بازگشت تعداد زيادي از اسبان و سپاهيان وي در اثر گرسنگي از بين رفتند.

نبرد پلاته

از سوي ديگر مردونيه به يونانيان پيشنهاد داد كه تبعيت ايران را بپذيرند و گفت كه در اين صورت در امور داخلي خويش آزادند. اما آنان اين پيشنهاد را رد كرده جنگ دوباره در گرفت. مردونيه آتن را باز هم به تسخير درآورد اما در محل پلاته(Plataea) صدهزار يوناني در مقابل وي صف آرايي كردند. در ابتدا تصور مي‌شد كه ايرانيان پيروز هستند چرا كه نهايت دلاوري را نشان دادند اما اين گونه نشد. مردونيه در آغاز جنگ در اثر تيري كه به وي اصابت كرد كشته شد و سپاه بي سردار ايراني نبرد بي حاصلي را آغاز كرد كه تنها سه هزار ايراني از آن جان سالم بدر بردند.
نبرد ديگر، جنگ در دماغه مي كيل(Mycale) است: ناوگان ايران كه پس از نبرد پلاته در حال بازگشت به ميهن بود، در اين محل توسط سپاه دشمن منهدم شد.

حمله يونان به مستملكات ايران

پس از عقب نشيني ايرانيان، يونانيان به پادگان پارس واقع در يونان حمله كرده و آنجا را تصرف نمودند. چندين سال بعد نيز به مستملكات ايران يورش برده و برخي از جزاير غرب آسياي صغير نظير قبرس را به تصرف درآوردند.

علل شكست سپاه ايران

بنابر نوشته مورخان علل شكست ايران در تسخير يونان به اين شرح است:

- زيادي شمار نفرات كه تأمين آذوقه و هدايت ارتش را مشكل ميساخت.
-نامناسب بودن سلاحهاي ايرانيان در برابر يونانيان سنگين اسلحه(به غير از هنگ جاويدان باقي سپاه ايران از سلاح‌هاي سبك نظير تبر (!) استفاده مي‌كردند.)
-عدم آشنايي ايرانيان به موقعيت جغرافيايي يونان
-اغفال شدن ارتش ايران در سالاميس
-بازگشت ناگهاني خشايارشا
-ناهمواري جلگه‌هاي يوناني و عدم عادت ايرانيان به جنگ در اين سرزمينها كه نيروهاي دريايي و زميني را از حمايت يكديگر محروم مي‌كرد.
-مهم‌ترين علت شكست ايران در اين نبرد روحيه عالي يونانيان بود. چرا كه آنان مردماني استقلال طلب بودند و حاضر نبودند كه تبعيت ايران را بپذيرند.


خشايار شاه صفاتي عالي داشته بطوريكه يونانيان بزرگ منشي او را ستوده اند. مشهور است كه اسكندر وقتي كه تخت جمشيد را به آتش كشيد، مجسمه خشايارشا به روي زمين افتاد و اسكندر گفت: آيا بايد بخاطر روح عالي و صفات نيكويت تو را از روي زمين بردارم يا بگذارم كه روي زمين بماني تا بخاطر تاخت و تازت به يونان مجازات شوي؟
خشايارشاه در تخت جمشيد كه بدستور پدرش داريوش ساخته شده بود قصرهاي ديگري بنا كرد كه بر عظمت و شكوه اين اثر باستاني افزود. همين طور كتيبه‌هايي در كوه الوند و نيز در ارمنستان از خود به جاي گذاشت.
همسر وي هماچهر(شايد هم هماشهر؛ در نوشته هاي ايراني در روزگار كيانيان از زني به نام هماي چهرزاد يادشده) نام داشت كه دختر هوتن يكي از ياران داريوش بود. مادر هماچهر خواهر داريوش بود.
اين پادشاه پس از بيست سال سلطنت (??? تا ??? پيش از ميلاد)توسط يك خواجه به نام ميترادات (مهرداد) به قتل رسيد

No comments: